بررسی جایگاه اخلاق در قرآن
تاریخچه علم اخلاق
بىشک بحثهاى اخلاقى از زمانى که انسان گام بر روى زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که حضرت آدم علیه السلام پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهاى اخلاقى آشنا ساختبلکه خداوند از همان زمانى که او را آفرید و ساکن بهشتساخت مسائل اخلاقى را با اوامر و نواهىاش به او آموخت.
سایر پیامبران الهى یکى پس از دیگرى به تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبتبه حضرت مسیح علیه السلام رسید که بخش عظیمى از دستوراتش را مباحث اخلاقى تشکیل مىدهد، و همه پیروان و علاقهمندان او، وى را به عنوان معلم بزرگ اخلاق مىشناسند.
اما بزرگترین معلم اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بود که با شعار «انما بعثت لا تم-م مکارم الاخلاق» مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «و انک لعلى خلق عظیم; اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است!» (1)
در میان فلاسفه نیز بزرگانى بودند که به عنوان معلم اخلاق از قدیم الایام شمرده مىشدند، مانند: افلاطون، ارسطو، سقراط و جمعى دیگر از فلاسفه یونان.
به هر حال بعد از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله امامان معصوم علیهم السلام به گواهى روایات اخلاقى گستردهاى که از آنان نقل شده، بزرگترین معلمان اخلاق بودند; و در مکتب آنها مردان برجستهاى که هر کدام از آنها را مىتوان یکى از معلمان عصر خود شمرد، پرورش یافتند.
زندگانى پیشوایان معصوم علیهم السلام و یاران با فضیلت آنان، گواه روشنى بر موقعیت اخلاقى و فضائل آنها مىباشد.
اما این که «علم اخلاق» از چه زمانى در اسلام پیدا شد و مشاهیر این علم چه کسانى بودند داستان مفصلى دارد که در کتاب گرانبهاى «تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام» نوشته آیت الله صدر، به گوشهاى از آن اشاره شده است.
نامبرده این موضوع را به سه بخش تقسیم مىکند:
الف - مىگوید اولین کسى که علم اخلاق را تاسیس کرد امیر مؤمنان على علیه السلام بود که در نامه معروفش (به فرزندش امام مجتبى علیه السلام ) بعد از بازگشت از صفین، اساس و ریشه مسائل اخلاقى را تبیین فرمود; و ملکات فضیلت و صفات رذیلتبه عالیترین وجهى در آن مورد تحلیل قرار گرفته است! (2)
این نامه را (علاوه بر مرحوم سید رضى در نهجالبلاغه) گروهى دیگر از علماى شیعه نقل کردهاند.
بعضى از دانشمندان اهل سنت مانند ابو احمد حسن بن عبدالله عسکرى نیز در کتاب الزواجر و المواعظ تمام آن را آورده و مىافزاید:
«لو کان من الحکمة ما یجب ان یکتب بالذهب لکانت هذه; اگر از کلمات پندآموز، چیزى باشد که با آب طلا باید نوشته شود، همین نامه است!»
ب - نخستین کسى که کتابى به عنوان «علم اخلاق» نوشت اسماعیل بن مهران ابى نصر سکونى بود که در قرن دوم مىزیست، کتابى به نام صفة المؤمن و الفاجر تالیف کرد (که نخستین کتاب شناخته شده اخلاقى در اسلام است).
ج - نامبرده سپس گروهى از بزرگان این علم را اسم مىبرد ( هر چند صاحب کتاب و تالیفى نبودهاند، از آن جمله:
«سلمان فارسى» است که از على علیه السلام دربارهاش نقل شده که فرمود: «سلمان الفارسى مثل لقمان الحکیم - علم علم الاول و الاخر، بحر لاینزف، و هو منا اهل البیت; سلمان فارسى همانند لقمان حکیم است - دانش اولین و آخرین را داشت و او دریاى بى پایانى بود و او از ما اهلبیت است.» (3)
2 - «ابوذر غفارى» است ( که عمرى را در ترویج اخلاق اسلامى گذراند و خود نمونه اتم آن بود. درگیرىهاى او با خلیفه سوم «عثمان» و همچنین «معاویه» در مسائل اخلاقى معروف است; و سرانجام جان خویش را نیز بر سر این کار نهاد.
3 - «عمار یاسر» است که سخن امیرمؤمنان على علیه السلام درباره او و یارانش مقام اخلاقى آنها را روشن مىسازد، فرمود: «این اخوانى الذین رکبوا الطریق ومضوا على الحق، این عمار...ثم ضرب یده على لحیته الشریفة الکریمة فاطال البکاء، ثم قال: اوه على اخوانى الذین تلوا القران فاحکموه، وتدبروا الفرض فاقاموه، احیوا السنة واماتوا البدعة; کجا هستند برادران من! همانها که سواره به راه مىافتادند و در راه حق گام بر مىداشتند، کجاست عمار یاسر!... سپس دستبه محاسن شریف خود زد و مدت طولانى گریست، پس از آن فرمود: آه بر برادرانم همانها که قران را تلاوت مىکردند و به کار مىبستند، در فرائض دقت مىکردند و آن را به پا مىداشتند، سنتها را زنده کرده،و بدعتها را میراندند!» (4)
4- «نوف بکالى» که بعد از سنه 90 هجرى چشم از جهان پوشید، و داراى مقام والایى در زهد و عبادت و علم اخلاق است.
5- «محمد بن ابىبکر» که راه و روش خود را از امیرمؤمنان على علیه السلام مىگرفت و در زهد و عبادت گام در جاى گامهاى او مىنهاد، و در روایات به عنوان یکى از شیعیان خاص على علیه السلام شمرده شده و در اخلاق، نمونه بود.
6- «جارود بن منذر» که از یاران امام چهارم و پنجم و ششم بود و از بزرگان علما است و در علم و عمل و جامعیت مقام والائى دارد.
7- «حذیفة بن منصور» که از یاران امام باقر و امام صادق و امام کاظم: بود و درباره او گفته شده: «او علم را از این بزرگواران اخذ کرده و نبوغ خود را در مکارم اخلاق و تهذیب نفس نشان داد.»
8- «عثمان بن سعید عمرى» که از وکلاى چهارگانه معروف ولى عصر حضرت مهدى ارواحنافداه مىباشد، و از نوادههاى عمار یاسر بود، بعضى درباره او گفتهاند: «لیس له ثان فى المعارف والاخلاق والفقه والاحکام; او در معارف و اخلاق و فقه و احکام، دومى نداشت!»
و بسیارى دیگر از بزرگانى که ذکر نام همه آنها به درازا مىکشد.
ضمنا در طول تاریخ اسلام کتابهاى فراوانى در علم اخلاق نوشته شده است که از آن میان، کتب زیر را مىتوان نام برد:
1- در قرن سوم کتاب «المانعات من دخول الجنة» را نوشته جعفر بن احمد قمى که یکى از علماى بزرگ عصر خود بود مىتوان نام برد.
2- در قرن چهارم کتاب «الآداب» و کتاب «مکارم الاخلاق» را داریم که نوشته «على بن احمد کوفى» است.
3- کتاب «طهارة النفس» یا تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق نوشته ابن مسکویه متوفاى قرن پنجم از کتب معروف این فن است; او کتاب دیگرى در علم اخلاق به نام «آداب العرب و الفرس» نیز دارد که شهرتش در حد کتاب بالا نیست.
4- کتاب «تنبیه الخاطر و نزهة الناظر» که به عنوان مجموعه ورام مشهور استیکى دیگر از کتب معروف اخلاقى است که نوشته «ورام بن ابى فوارس» یکى از علماى قرن ششم است.
5- در قرن هفتم به آثار معروف خواجه نصیر طوسى، کتاب اخلاق ناصرى و اوصاف الاشراف و آداب المتعلمین برخورد مىکنیم که هر کدام نمونه بارزى از کتب تصنیف شده در این علم در آن قرن است.
6- در قرون دیگر نیز کتابهایى مانند ارشاد دیلمى، مصابیح القلوب سبزوارى، مکارم الاخلاق حسن بن امین الدین، والآداب الدینیه امین الدین طبرسى، و محجة البیضاء فیض کاشانى که اثر بسیار بزرگى در این علم است، و جامع السعادات و معراج السعاده و کتاب اخلاق شبر و کتابهاى فراوان دیگر. (5)
مرحوم علامه تهرانى نام دهها کتاب را که در زمینه علم اخلاق نگاشته شده است در اثر معروف خود «الذریعه» بیان نموده است. (6)
این نکته نیز حائز اهمیت است که بسیارى از کتب اخلاقى به عنوان کتب سیر و سلوک، و بعضى تحت عنوان کتب عرفانى انتشار یافته است، و نیز بعضى از کتابها فصل یا فصول مهمى را به علم اخلاق تخصیص داده بى آن که منحصر به آن باشد که نمونه روشن آن کتاب بحار الانوار و اصول کافى است که بخشهاى زیادى از آن در زمینه مسائل اخلاقى مىباشد و از بهترین سرمایهها براى این علم محسوب مىشود.
پىنوشتها
1- سوره قلم، آیه4?
2- رساله حقوق امام سجاد(ع) و دعاى مکارم الاخلاق و بسیارى از دعاها و مناجاتهاى دیگر نیز در طلیعه آثار معروف اخلاقى در اسلام قرار دارند که هیچ اثرى با آنها برابرى نمىکند.
3- بحار، ج 22، ص 391?
4- نهج البلاغه، خطبه 182?
5- تلخیص و اقتباس با تغییرات و اضافاتى از کتاب «تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام»، فصل آخر.
6- الذریعه، جلد اول.
اهمیت بحثهاى اخلاقى
این بحث از مهمترین مباحث قرآنى است، و از یک نظر مهمترین هدف انبیاى الهى را تشکیل مىدهد، زیرا بدون اخلاق نه دین براى مردم مفهومى دارد، و نه دنیاى آنها سامان مىیابد; همانگونه که گفتهاند:
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند
قومى که گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است که داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناکى است که با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مىکند، و به آتش مىکشد; براى رسیدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مىکند، و براى فروش جنگ افزارهاى ویرانگر تخم تفرقه و نفاق مىپاشد، و بىگناهان را به خاک و خون مىکشد!
آرى! او ممکن استبه ظاهر متمدن باشد ولى در این حال حیوان خوش علفى است، که نه حلال را مىشناسد و نه حرام را! نه فرقى میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در میان ظالم و مظلوم!
با این اشاره به سراغ قرآن مىرویم و این حقیقت را از زبان قرآن مىشنویم; در آیات زیر دقت کنید :
1 - هو الذى بعث فىالامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره جمعه، آیه2)
2 - لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره آل عمران، 164)
3 - کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (سوره بقره، آیه151)
4 - ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم (سوره بقره، آیه129)
5 - قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها (سوره شمس، آیات9 و 10)
6 - قد افلح من تزکى و ذکر اسم رب-ه فصلى (سوره اعلى، آیات 14 و 15)
7 - و لقد آتینا لقمان الحکمة ان اشکر لله (سوره لقمان، آیه12)
ترجمه
1 – او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب و حکمت مىآموزد هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!
2 – خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمتبزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمتبه آنها بیاموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.
3 – همانگونه (که با تغییر قبله نعمتخود را بر شما ارزانى
توجه : این فایل با بهترین کیفیت قابل پرینت میباش
تعداد صفحات : 60
فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.
برای دانلود کلیک کنید- ۹۶/۰۷/۲۰