فایل پاورپوینت کلیه فصول کتاب رفتار سازمانی رابینز و جاج را میتوانید از وب سایت فرافایلز با بهترین قیمت تهیه کنید
برای دانلود کلیک کنید
فایل پاورپوینت کلیه فصول کتاب رفتار سازمانی رابینز و جاج را میتوانید از وب سایت فرافایلز با بهترین قیمت تهیه کنید
برای دانلود کلیک کنید
مدیریت استراتژیک دکتر موسی خانی
این فایل شامل :
دو جزوه یک جزوه دست نویس و یک جزوه تایپی
نمونه سوالات چندین ترم گذشته با پاسخ و بدون پاسخ
فایل کلاسی و …
لازم به ذکر است این فایل زیپ 19 فایل را در خود دارد.
کامل ترین فایل در حال حاضر دکتر موسی خانی
مبانی نظری آموزش ضمن خدمت، 14 صفحه ای شامل عناوین زیر:
سواد اطلاعاتی، اصول سواد اطلاعاتی، تاریخچه سواد اطلاعاتی، الگوهای سواد اطلاعاتی
جزوه لغات مهم و کلیدی درس زبان تخصصی 2ویژه دانشجویان رشته تحصیلی حسابداری دانشگاه پیام نور (1214108) در قالب فایل pdfبه همراه تست های طبقه بندی شده و نمونه سوالات امتحانی ادوار گذشته دانشگاه پیام نور با پاسخنامه کلیدی .
محتویات محصول :
لغات مهم و کلیدی فصول مختلف کتاب در قالب فایل pdf و در حجم 15 صفحه (براساس کتاب مقدم، غلامی کیان و سلیم از انتشارات پیام نور)
تست های طبقه بندی شده در قالب فایل pdf و در حجم 18 صفحه با پاسخنامه کلیدی
نمونه سوالات امتحانی ادوار گذشته دانشگاه پیام نور
تابستان 1395 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال دوم 95-94 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال اول 95-94 با پاسخنامه کلیدی
تابستان 1394 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال دوم 94-93 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال اول 94-93 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال دوم 93-92 با پاسخنامه کلیدی
جزوه درس سیستم خرید و انبارداری و توزیعویژه دانشجویان رشته های تحصیلی مدیریت بازرگانی ( 1218130) و مدیریت صنعتی ( 1218266) در قالب فایل pdf و در حجم 31 صفحه به همراه نمونه سوالات امتحانی ادوار گذشته دانشگاه پیام نور با پاسخنامه کلیدی .
محتویات محصول :
نکات مهم و کلیدی درس سیستم خرید و انبارداری و توزیع براساس کتاب علی اصغر انواری رستمی از انتشارات پیام نور
نمونه سوالات امتحانی ادوار گذشته دانشگاه پیام نور
تابستان 1395 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال دوم 95-94 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال اول 95-94 با پاسخنامه کلیدی
تابستان 1394 با پاسخنامه کلیدی
تابستان 1393 با پاسخنامه کلیدی
نیمسال دوم 94-93 با پاسخنامه کلیدی
توجه : این مقاله در 700 صفحه و با فرمت ورد برای شما عزیزان گردآوری شده است .
دانلود مقاله جغرافیای جزیره العرب
جغرافیای جزیرهالعرب
جزیرهالعرب سرزمین خشکی است که از سه سوی در حصار آب قرار گرفته است. در
غرب آن دریای سرخ قرار دارد که حد فاصل جزیرهالعرب و قاره آفریقاست؛ جنوب
آن به اقیانوس هند محدود میشود و در شرق آن دریای عمان و خلیجفارس قرار
گرفته است که جزیرهالعرب را از ایران جدا میسازد. تنها در قسمت شمالی
با عراق و شامات پیوند زمینی دارد.
جزیرهالعرب از نظر جغرافیایی به چند بخش تقسیم میشود:
1? حجاز؛ سواحل شرقی دریای سرخ و طبعاً شامل بخشی از ناحیه غربی جریرهالعرب است. در این باره بیشتر خواهیم نوشت.
2? تهامه؛ آن بخش از جزیرهالعرب است که در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعریفی دیگر، خود حجاز دو ناحیه غربی و شرقی دارد؛ ناحیه شرقی آن، که
منطقهای کوهستانی است «حجاز» نامیده میشود و قسمت غربی آن، که دشتی
سرازیر به سوی دریای سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3? نجد؛ قسمت میانی جزیرهالعرب از شمال به جنوب است، که در شرق حجاز قرار دارد.
4? عروض؛ به بخش وسیعی از جزیرهالعرب، که در ناحیه شرقی جزیره است، اطلاق
میشود. در این قسمت، شهرهای احساء و قطیف واقع است. در حاشیه شرقی و
جنوبشرقی جزیره، کشورهای قطر، بحرین و عمان قرار دارند.
5? یمن؛ شامل نواحی جنوبی جزیرهالعرب است و یمن جنوبی و یمن شمالی را دربر میگیرد که خود دو کشور مستقلاند.
بدین ترتیب، جزیرهالعرب افزون بر آنکه از لحاظ جغرافیایی به مناطق مختلف
تقسیم میشود، از لحاظ سیاسی نیز کشورهای چندی در آن قرار دارد. امروزه
گستردهترین و مهمترین بخش جزیرهالعرب، کشور عربستان سعودی است.
کشور عربستان سعودی
در دوران ما، بخش بزرگی جزیرهالعرب را کشور عربستان سعودی تشکیل میدهد؛
دیگر کشورهای موجود در شبه جزیره، عبارتنداز یمن، کویت، بحرین،
اماراتمتحده عربی، قطر و عمان.
کشور سعودی که در گذشته به نام
«الجزیرهالعربیه» شهرت داشته، اکنون به نام خاندان آل سعود شناخته
میشود؛ خاندانی که فعالیت خود را از قرن دوازدهم هجری در «نجد» آغاز کرد.
در این باره در جای دیگری سخن خواهیم گفت.
زمانی که ملک عبدالعزیز بر
این کشور سلطه یافت، نام آن را به «المملکهالعربیه السعودیه» تغییر داد.
مساحت این کشور 000/240/2 کیلومتر مربع است. در شمال با اردن و عراق، در
جنوب با یمن جنوبی و شمالی و در شرق با امارات، بحرین قطر و عمان همسایه
است. نشان عمومی این کشور یک نخل در بالا، با دو شمشیر در پایین است که
یکدیگر را قطع کردهاند. هر دوی اینها به نوعی فرهنگ عربی را در کشور
عربستان سعودی نشان میدهد.
کشور سعودی، دارای شش منطقه بزرگ است که عبارتنداز:
1ـ منطقه حجاز، که مهمترین شهرهای آن مکه، مدینه، طائف و جده است.
2ـ منطقه شمالی، که شهرهای مهم آن تبوک، حائل و عرعر است.
3ـ منطقه ربعالخالی، که مهمترین شهرهای آن عبیله و شواله است.
4ـ منطقه شرقی، که مهمترین شهرهای آن عبارتنداز دمام، ظهران و جبیل.
5ـ منطقه عسیر، که مهمترین شهرهای آن نجران، ابها، خمیس و جیزان است.
6ـ منطقه نجد، که مهمترین شهرهای آن عبارتنداز: ریاض، الخرج، درعیه، عنیزه و بریده.
منطقه حجاز
کلمه حجاز از «حاجز» گرفته شده و به معنای «مانع» است. این نام بدین دلیل
است که رشتهکوه «سراه» که از شمال تا جنوب در برابر دریای سرخ کشیده
شده و طول آن 1760 کیلومتر است، دو قسمت را از یکدیگر جدا کرده که در یک
سوی آن نجد و در سوی دیگر تهامه قرار گرفته است. بدین ترتیب، این کوهها
مانعی در میان این دو ناحیه است و حجاز دقیقاً شامل بخش کوهستانی به سمت
غرب؛ یعنی دریای سرخ است. در واقع، بخشی از حاشیه شرقی دریای سرخ را که
مکه و مدینه در آن قرار دارد، حجاز مینامند.
حجاز چون دیگر نواحی
جزیرهالعرب، بسیار خشک و کم آب است و تنها در برخی از وادیها، آبهای
فصلی و یا چاه وجود دارد که از قدیم برخی از قبایل عرب را پیرامون خود گرد
آورده است. به همین دلیل، در قدیم و تا چند دهه اخیر، یکجانشینی شهری و
روستایی کمتر در حجاز وجود داشته و در زمان ظهور اسلام تنها چند ناحیه به
عنوان مراکز شهری شناخته میشده است: مکه، طائف،یثرب و خیبر.
شهر مکه و موقعیت جغرافیایی آن
مهمترین شهر و مقدسترین نقطه حجاز، بلکه جزیرهالعرب، شهر مکه است. این
شهر در فاصله هشتاد کیلومتری شرق دریای سرخ واقع است. شهر مکه در طول 40
درجه و 9 دقیقه و عرض 31 درجه و 28 دقیقه خط استوا قرار گرفته و 330 متر از
سطح دریا بلندی دارد.
فلسفه پیدایش این شهر که به نام «امالقری» نیز
شناخته میشده، به دو جهت است: نخست مرکزیت عبادی و دوم مرکزیت تجاری آن.
این شهر، در قرآن «بکه» هم نامیده شده است. در برخی از روایات، مکه نام
حرم و بکه نام مکان کعبه دانسته شده است. در برخی نقلها «بکه» به معنای
بکاء مردم در آن و در برخی دیگر «یبک الناس بعضهم بعضا» به معنای مزاحم
شدن برخی بر برخی دیگر و در واقع ازدحام معنا شده است.
درباره
نامگذاری آن به «مکه»، اقوال مختلفی نقل شده است؛ از آن جمله گفتهاند:
مکه در اصل ترکیبی از «مک» و «رب» بوده. مک به معنای «بیت» است و مکه
یعنی بیتالرب یا بیتالله. در نقلی دیگر آمده است: بک به عنوان یک پسوند،
به معنای واحه و وادی آمده، مثل «بعلبک» که به معنای وادی بک است. بدین
ترتیب، براساس نامی که بطلمیوس برای مکه گفته است (یعنی «ماکارابا») باید
این شهر را به نام وادی رب بشناسیم. برخی هم «مکرابا» را از کلمه عربی
مقرب گرفتهاند، اصطلاحی که به احتمال، مربوط به کسانی میباشد که مدعی
نزدیکی به خدا، یا خدایان بودهاند. جدای از آنچه گذشت، معنای فراوانی بر
بکه و مکه گفته شده که بسیاری از آنها حدسی است.
روشن است که در این
نامگذاریها یکی از عناصر اصلی، «رب» و «خانه» رب است. این مسأله،
نشاندهنده شکلگیری این شهر بر گرد خانه خداوند است که خود تقدس کهن این
شهر را آشکار میکند.
نام دیگر مکه «البلدالأمین» و «البلدالحرام» است
که به تناسب مرکزیت عبادی آن، بر آن شهر اطلاق شده و مکرر در قرآن بر این
بعد شهر تکیه شده است.
از مکه، در نوشتههای تاریخی نسبتاً قدیمی یاد
شده و دلیلش آن است که مسیر تجارب از شامات به سمت یمن، از این ناحیه عبور
میکرده است. افزون بر آن، باید تاریخ بنای این شهر را از زمان بنای کعبه
و یا دست کم تجدید بنای آن دانست.
مکه در بعد دینی خود، دارای فضایل
بیشماری است. مهمترین فضیلت آن، وجود خانه خدا و مسجدالحرام و به تعبیر
ابراهیم در سخن وی با خدا «بیتکالمحرم» است. خداوند شهر مکه را در قرآن،
در کناره کوه مقدس طور قرار داده و فرموده است: «و التین والزیتون و طور
سینین و هذا البلد الامین»
خداوند همچنین دعای ابراهیم را درباره این
شهر اجابت کرد؛ زمانی که به پروردگار خود عرضر کرد: رب اجعل هذا بلداً
آمناً وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الآخر» و آن را
حرم امن خود قرار داد. رسول خدا به هنگام خروج از حرم میفرمود:
«ما اطیبک من بلد و احبک الی و لو لا ان قومی اخرجونی منک ما سکنت غیرک»
«چه شهر پاکی هستی تو و چقدر دوست داشتنی برای من. اگر نبود که قوم من، مرا از این شهر بیرون کردند، جز در تو سکونت نمیکردم.»
امام باقر علیهالسلام درباره این شهر فرمود: «النائم بمکه کالمتهجد فی
البلدان»؛ «خوابیدن در مکه مساوی شب زندهداری در شهرهای دیگری است.»
امام صادق علیهالسلام نیز فرمود:
«احب الارض الی الله تعالی مکه و ما تربه احب الی الله عزوجل من تربتها و
لا حجر احب الی الله عزوجل من حجرها و لا شجر احب الی الله عزوجل من شجرها
و لا جبال احب الی الله عزوجل من جبالها و لا ماء احب الی الله عزوجل من
مائها»
«دوست داشتنیترین زمین نزد خداوند، سرزمین مکه است. نزد خدا
نه خاکی از خاک آن محبوبتر است، نه سنگی از سنگ آن، نه درختی از درخت آن،
نه کوهی از کوههای آن و نه آبی از آب آن.»
چاههای مکه
قرآن از زبان حضرت ابراهیم علیهالسلام مکه را «وادی غیر ذیزرع» نامیده،
یعنی جایگاه خشکی که با کم آبی روبرو است و رویش گیاهان در آن ناممکن است.
در آغاز، چاه زمزم وسیله تأمین آب آنجا بود؛ اما به مرور چاههای دیگری
نیز در اطراف آن به وجود آمد. در واقع، حضور شمار فراوانی از حجاج در هر
سال، در این شهر مقدس، ایجاب میکرد تا برای تهیه آب، تلاش بیشتری صورت
گیرد. به همین دلیل، از پیش از اسلام، یکی از مناصب مهم در مکه، منصب
سقایت بوده و خلفا، امیران و حاکمان مکه نیز همیشه در اندیشه ایجاد
چاههای جدید برای تأمین آب آشامیدنی، غسل و حمام برای زائران و مردم
بودهاند.
معاویه در دوران امارت خود، دستور داد تا چندین چاه جدید
برای تهیه آب شهر مکه، ایجاد شود. در پایان دوره اموی، برای نخستین بار
استخر آب در عرفات ایجاد شد تا مردم برای استافده از آن راحت باشند. پس از
آن، هارون و سپس مأمون به تعمیر چاههای گذشته و ایجاد چاههای جدید
پرداختند.
یکی ازمعروفترین چاههای مکه، آبی است که زبیده ـ دختر جعفر
فرزند منصور همسر هارونالرشید برای شهر مکه فراهم کرد و به «عینزبیده»
مشهور است. این آب به زحمت از لابلای کوه طاد، که در خارج حرم است، فراهم
گردید و به حرم انتقال داده شد. همچنین به دستور وی، آب چشمه نعمان به
عرفات انتقال یافت که کار بزرگی بود. در واقع، دو چشمه «عین نعمان» و «عین
عرفات» را عین زبیده خوانده و متعلق به او میدانند.
طبیعی است این
چشمهها که تعداد آنها، در مکه و اطرافش، به بیش از ده میرسد، همیشه نیاز
به اصلاح داشتند و این در گذر تاریخ همواره انجام میشده است. در حال
حاضر نیز عین زبیده همچنان فعال است و ادارهای ویژه برای تعمیر و انتقال
آب آن وجود دارد.
به هر روی، اهمیت آب در این سرزمین به قدری است که
اسامی بسیاری از مناطق، به نام چشمههای آن است و هر منطقه و منطقهای، به
طور عادی، با پیشوند «عین»، «بئر» و «آبار» همراه است.
کوههای مهم مکه
مکه در میان دره واقع شده و اطراف آن را کوههایی چند در بر گرفته است، به
طوری که تنها چند راه خروجی به سمت یمن، دریای سرخ و شام در آن وجود
دارد. مهمترین کوههای مکه عبارتنداز:
1ـ ابوقبیس، با ارتفاع 420 متر
که در شرق مسجدالحرام واقع است. در حال حاضر قصر ملک بر بالای آن بنا شده
و بخشی از آن در فضای باز جلوی مسعی افتاده و در واقع، بخشی از کوه از
جای برداشته شده است. این کوه را به دلیل همسایگی با کعبه، از کوههای
مقدس دانستهاند. همچنین گفتهاند که در جریان طوفان نوح امانتدار
حجرالأسود بوده است. کوه صفا که سرآغاز و مبدأ سعی است، در دامنه این کوه
واقع شده است.
2ـ قعیقعان یا جبل هندی، با ارتفاع 430 متر در غرب مکه
است. فاصله این دو کوه، حد قدیم مکه است. از دورانهای دور، در اطراف
وبر فراز این کوه، بناهای مسکونی میساختهاند.
3ـ حرا، با ارتفاع 634 متر که در شمال شرق مکه است و اولین آیات قرآنی در آنجا بر رسول خدا نازل شد.
4ـ ثور، با ارتفاع 759 متر در جنوب بر سر پاست؛ جایی که پیامبر علیهالسلام به هنگام هجرت در آنجا مخفی شد.
5ـ خندمه، که در پشت کوه ابوقبیس است.
6ـ عمر، که در غرب مکه واقع است.
7ـ ثبیر، در شرق مکه است.
وادی ابراهیم یک وادی طولانی است که مسجدالحرام در میانه آن قرار گرفته و
در واقع، مسیر و مسیلی است که آب باران قسمت بالای مکه یا معلاه، از سمت
حجون به پایین را به مسفله در این سوی مسجدالحرام، به سمت اجیاد منتقل
میکرده است.
در اصل، مکه قدیم، عمدتاً در دو سوی معلاه و مسفله بوده و
در سمت معلاه گستره آن تنها تا محل مسجدالرایه در انتهای بازار جودریه و
نهایت تا مسجدالجن بوده است.
تشکیلات مذهبی عربستان
1? نقش دین در عربستان
دین در میان مردم عربستان نفوذ زیادی داشته، در اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن نقش اساسی ایفا میکند.
این کشور براساس ظواهر شریعت اسلامی اداره میشود؛ قوانینی چون قصاص و
تعزیرات نیز در آن اجرا میشوند. هیچ دینی غیر از اسلام پذیرفته نیست و
اماکن مذهبی غیراسلامی همچون کلیسا، کنیسه و … در آن وجود ندارد. رسانههای
عمومی، احکام اسلامی را تبلیغ و ترویج نموده، از نشر و پخش هر گونه سخن و
برنامه خلاف شؤون دینی جلوگیری میشود.
جناح مذهبی و سنت گرایان، از قدرت و نقش بسیار زیادی در حکومت و جامعه عربستان برخوردار هستند.
اکثر مردم این کشور از اهل تسنن میباشند؛ و کشور براساس مذهب و هابیت
اداره میشود؛ بیشتر مردم نجد پیرو مذهب حنبلی و منطقه حجاز بیشتر مالکی
مذهباند و شاید به همین دلیل بود که آیین محمدبن عبدالوهاب که بیشتر بر
اصول اعتقادات و آرای فقهی حنبلی تکیه میکرد، ابتدا در میان مردم نجد
انتشار یافت.
در شهر مدینه منوره و منطقه الشرقیه تعداد نسبتاً قابل
توجهی از شیعیان امامیه زندگی میکنند و در عسیر و نجران نیز گروهی از
اسماعیلیه وجود دارند. بخشی از یمنیهای مقیم عربستان نیز زیدی مذهب
هستند.
2? پیشینه وهابیت
پیامبر گرامی اسلام
علیهالسلام بعد از آن که بنیان اسلام را نهاد، با فراخوان مسلمانان به
وحدت، جامعه اسلامی را متحد و یکپارچه ساخت؛ اما پس از رحلت آن حضرت،
مسائل سیاسی، اعتقادی و فقهی موجب پیدایش مذاهب مختلف اسلامی گردید. نخست
در مورد جانشینی پیامبرعلیهالسلام دو رأی و اندیشه شکل گرفت:
1?
گروهی از بزرگان صحابه همچون ابنعباس، سلمان ابوذر و مقداد و عدهای از
مردم با استناد به واقعه غدیرخم و تصریح پیامبرعلیهالسلام در مواضع
متعدد، حضرت علی علیهالسلام را خلیفه و جانشین پیامبر میدانستند. صاحبان
این اندیشه، «شیعه» نامیده شدند.
2? در برابر، عدهای به استناد به
شورای سقیفه و بیعت مردم، آنان که به حکومت دست یافتند (ابابکر، عمر،
عثمان، امام علی علیهالسلام) را خلیفه پیامبرعلیهالسلام معرفی نمودند.
دارندگان این رأی «اهل سنت و جماعت» نام گرفتند.
عامل دیگر سیاسی که
موجب شکلگیری گروه دیگری به نام «خوارج» شد، پذیرش حکمیت از سوی امام علی
علیهالسلام در جنگ با معاویه بود که خوارج آن را کفر تلقی نمودند.
خوشبختانه جریانات مختلف این گروه در میان جامعه اسلامی منقرض شدند و تنها
اندکی از یکی از معتدلترین جریانات آن به نام «اباضیه» باقی ماندند.
افزون بر عوامل سیاسی فوق، از نیمه دوم قرن اول هجری مسائلی چون جبر و
اختیار، قضا و قدر، حادث یا قدیم بودن کلان الهی و صفات خداوند مورد بحث و
گفتگو واقع شد؛ در این گونه مباحث، شیعیان از سخن و هدایت اهل بیت
پیامبرعلیهالسلام پیروی مینمودند ولی در میان اهل سنت، مذاهب کلامی
متفاوتی پدید آمد:
ابتدا طرز تفکر عقل مدارانهای بوجود آمد که با تأمل
و تفکر در مسائل اعتقادی به بحث و اظهارنظر میپرداختند. دارندگان این
طرز تفکر بعدها «معتزله» نامیده شدند. در خلال این مباحثات، گروههای دیگر
کلامی مانند جهمیه و … نیز به وجود آمدند.
در برابر گفتگوهای کلامی و
روش عقل مدارانه فوق، عدهای از محدثان که به «اهل حدیث» معروف گشتند، به
مخالفت برخاسته، پرسش را بدعت و هر گونه اندیشه و تفکر و بحث کلامی در
مورد عقاید را ناروا دانسته، تنها معیار شناخت حق را «حدیث» معرفی نمودند.
در رأس این محدثان میتوان از عثمانبن سعید دارمی و مهمتر از وی احمدبن
حنبل را نام برد که در رد فرقههایی کلامی معتزله و جهمیه دست به قلم
برده، با تأکید بر لزوم حدیث گرایی و تکیه بر ظاهر متون روایی، هر گونه
تحلیل و تأمل عقلانی و خردورزی در احادیث را ممنوع اعلام نمودند. اهل حدیث
به تدریج گستره کار خود را توسعه دادند و در زمینه فقه نیز بسیاری از
مردم به احمدبن حنبل گرویدند.
گفتنی است در میان خلفای عباسی، تنها
مدافع حنبلیان، متوکل عباسی بود که هدایایی برای احمدبن حنبل فرستاد و با
اهل حدیث همدلی و همراهی بسیار نمود.
بعدها ابوالحسن اشعری از معتزله جدا شد و مکتب کلامی «اشاعره» را بنیان نهاد. از آن پس اهل حدیث به دو گروه تقسیم شدند:
1ـ حنابله که همچنان هر گونه مباحثه و گفتگوی کلامی در زمینه اعتقادات را حرام و ناروا میدانستند.
2ـ اشعریان که گفتگوهای کلامی را جایز میدانستند بر پیروی از ظواهر روایات در مسایل اعتقادات تأکید میورزیدند.
از سوی دیگر در کنار مکتب فقهی حنابله، سه مکتب فقهی؛ حنفی مالکی و شافعی
نیز پدید آمد. مالکبن انس، همچون حنابله بحثهای عقلی در اصول دین را
ناروا و ممنوع اعلام نمود، ولی ابوحنیفه در مکتب فقهی خود با تکیه بر قیاس و
رأس به استنباط احکام فقهی میپرداخت. بدین روی مورد شدیدترین حملات اهل
حدیث قرار گرفت.
به تدریج «اشعریان» بویژه با حمایت حاکمان عباسی، از
نظر کلامی بر اندیشههای دیگر غلبه یافتند و حنبلیان به ضعف و سستی
گراییدند و کم کم از نظر فقهی نیز طرفداران خود را از دست دادند.
در
اواخر قرن چهارم هجری قمری «بربهاری» رییس حنبلیان بغداد با تکیه بر ظواهر
آیات و روایات، بار دگر عقایدی چون استقرار خداوند بر فراز کرسی و دیده
شدن در روز قیامت را زنده ساخت و از نظر فقهی، زیارت قبور را منع و
نوحهگری بر امام حسین علیهالسلام را ناروا خواند.
اظهار چنین مطالبی،
خشم علما و مردم را برانگیخت و موجب صدور اطلاعیهای از سوی خلیفه
«الراضی» در نادرستی عقاید و توبیخ یاران او گردید. برابر نوشته
ابنالجوزی از آن پس، وی در خانه زنی پنهان شد و در همانجا مرد و بدون
اطلاع مردمان او را در همان مکان غسل دادند و به خاک سپردند.
حنبلیان
به تدریج از میان رفتند تا آن که در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم «ابن
تیمیه» و سپس شاگردش «ابن قیم الجوزیه»، آراء و نظریاتی همسان با بربهاری
ابراز داشتند و مجدداً عقاید اهل حدیث را با شدت بیشتری احیا کردند. ابن
تیمیه نیز پس از اعلام نظر خود در مورد صفات خداوند که در حقیقت جسم بودن
خدا را تداعی نمود، با مخالفت سختی از سوی عالمان مسلمان مواجه گردید و در
جلسهای در حضور علما و پس از شنیدن استدلال ایشان، حرف خود را پس گرفت و
توبه نمود. ولی پس از چندی، رأی فقهی او که زیارت را امری ناپسند اعلام
کرد، بار دیگر خشم همگان را برانگیخت و به دلیل مخالفت عمومی و شکایت
فرقههای مختلف اسلامی، به دستور ملک ناصر به زندان افتاد و در همانجا از
دنیا رفت.
پس از وی بار دگر نهضت سلفیگرایی و رأی و اندیشه حنبلیان
رو به افوق گذاشت تا آن که در قرن دوازدهم هجری محمدبن عبدالوهاب آن افکار
را پی گرفت و با امیر در عیه محمدبن سعود جد آل سعود پیمان بست و توافق
نمود که محمدبن عبدالوهاب، رهبری مذهبی و محمدبن سعود جد آل سعود، رهبری
سیاسی و مدیریت حکومت را برعهده گیرند که تاریخ آن به تفضیل در فصل دوم
ارائه شد.
نژاد مردم عربستان سامی است و از دیرباز مورخان، اعراب را به دو دسته بائده و باقیه تقسیم کردهاند.
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
بابا طاهر عریان
بابا طاهر عریان همدانی یکی از شاعران اواسط قرن 5 هجری قمری است که ولادت او اواخر قرن 4 می باشد. درباره زندگانی این شاعر عارف اطلاعات دقیقی در دست نیست. تنها روایتها و داستانهایی از مقام علمی و عرفانی این شاعر وجود دارد و گفته اند که به این دلیل به او عریان می گفتند چون از علایق دنیا دست کشیده بود و گفته شده که او معاصر با پادشاهی طغرل بیک سلجوقی بوده و این پادشاه ملاقاتهایی با بابا طاهر داشته است.
با دقت کردن در رباعیات او می توان به برخی از احوال او پی برد. به عنوان مثال او در این رباعی فرموده است: “نصیحت بشنو از پور فریدون که شعله از تنور سرد نایو”، متوجه می شویم که نام پدر او فریدون بوده است و همچنین گفته شده که بابا طاهر فرزندی به نام فریدون داشته که در زمان حیات او فوت شده که در سوگواری او گفته: “فریدون عزیزم رفته از دست / بوره کز نو فریدونی بسازیم” که معنای آن این است که فریدون عزیزم از دست رفته و از خدا فرزندی دیگر بطلبیم و نکته دیگر از زندگانی بابا طاهر این است که او روزها را بیشتر در کوه و بیابان می گذرانده و شبها را به عبادت و ریاضت مشغول بوده است و در مورد سال وفات این شاعر عارف نظریه های مختلفی بیان شده و به طور یقین نمی توان سال وفات او را مشخص کرد.
ویژگی سخن
اشعاری که از بابا طاهر باقی است رباعیاتی است که به لهجه لری سروده شده است. با خواندن این اشعار متوجه می شویم که او با سخن بسیار روان و ساده و بی پیرایه خود نیکو کاری، خیر خواهی و احسان و ترک ظلم و ستم به خلق را به خوبی بیان کرده، او عشق و ایمان و دلباختگی خود به مذهب شیعه و توسل به ائمه اطهار و تضرع به درگاه خدا را چنان با جاذبه بیان می کند که خواننده از خواندن رباعیات خسته نمی شود و ناله جانسوز طاهر یکی از انوار عشق الهی است که در کلمه به کلمه اشعار او این انوار را می بینیم و سوزش و آتش آن را حس می کنیم.
بابا طاهر عریان پیری وارسته و درویشی فروتن بود که دل به حقیقت بسته و صفای عشق به معبود را با خلوت دل در هم آمیخته بود. بابا طاهر از شاعران اواسط قرن پنجم هجری قمری و از معاصران طغرل بیک سلجوقی بوده است .امروز آگاهی زیادی از زندگی بابا طاهر در دست نیست. فقط در بعضی از کتب صوفیه ، ذکری از مقام معنوی و مسلک و ریاضت و درویشی، تقوی و استغنای او آمده است . نامش طاهر و باطنش طاهرتر و منزه تر از نامش ، شهرتش به بابا به خاطر سیر کامل او در طریقت زهد ، عشق به حقیقت و شیدایی او بوده است. کلمه عریان که به او نسبت داده اند به علت بی توجهی به علایق دنیوی و لخت و عور زیستن وی می باشد. او مسلک درویشی و از خود فانی بودن و بی توجهی به علایق دنیوی را در زندگی همواره مراعات می کرد. آنچنانچه در خور سالکان حقیقی است دل در گرو دوست بسته و از جنبه خودبینی و خویش گرایی دور ساخته و موجب شده که او هیچگاه در صدد تظاهر و خودستایی بر نیاید. مقبره بابا طاهر در شهر همدان واقع است که اکنون مرقدش طوافگاه اهل دل می باشد.• شب تاریک و راه باریک و من مست قدح از دست ما افتاد و نشکست• نگه دارنده اش نیکو نگه داشت و گرنه صد قدح نفتاده بشکست• ز دست چرخ گردون داد دیرم هزاران ناله و فریاد دیرم• نشسته، دلستانم با خس و خار دل خود را چگونه شاد دیرم• دلا، خوبان دل خونین پسندند دلا خون شو ، که خوبان این پسندند• متاع کفر و دین بی مشتری نیست گروهی آن ، گروهی این پسندند• ندونم لوت و عریونم که کرده خودم جلادو بی جونم که کرده• بده خنجر که تا سینه کنم چاک ببینم عشق بر جونم چه کرده• بشم، واشم از این عالم بدر شم بشم از چین و ماچین دورتر شم• بشم از حاجیان حج بپرسم که این دیری بسه یا دورتر شم• اگر دل دلبره ، دلبر کدمه؟ وگر دلبر دله ، دل را چو نومه؟• اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چونست و آن چون• یکی را داده ای صد گونه نعمت یکی را قرص جو آلوده در خون
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
قواعد فقهى (5)
«قاعده اتلاف»
محمد رحمانى
مقدمه در ادامه تحقیق در قواعد فقهى، به بحث درباره قواعدى مى پردازیم که درباره ضمان قهرى (لزوم جبران خسارت) در فقه وجود دارد. نظر به اهمیت و گستردگى بحث، مقالاتى را به این موضوع اختصاص مى دهیم.
مطالب این شماره که درباره قاعده اتلاف است، از این قرار خواهد بود:
1 . جایگاه قاعده در میان قواعد فقهى.
2 . اقسام ضمانها.
3 . اهمیت قاعده اتلاف.
4 . ادله اعتبار قاعده : آیات، روایات، بناى عقلا، اجماع .
5 . قلمرو قاعده، مشتمل بر : ضمان مجنون و خردسال، ضمان منافع اعیان، ضمان منافع انسان.
یادآورى چند نکته :
1 . مطالب مربوط به قاعده اتلاف به جهت گستردگى در چند شماره خواهد آمد.
2 . در پایان هر بحث افزون بر بحث علمى و استدلالى، تلاش شده نظریات و فتواهاى فقها و مواد قانون مدنى نیز مطرح شوند .
3 . بحث ضمان منافع اعیان و منافع انسان به جهت اهمیت آن به تفصیل بررسى شده است.
1 – جایگاه قاعده
قواعد نگاران، قواعد فقهى را از جهات گوناگون به اقسام امختلف تقسیم کرده اند. براى شناسایى جایگاه قاعده اتلاف در میان دیگر قواعد فقهى و برخى از ثمرات فقهى آن، لازم است اجمالا به تقسیم بندى قواعد فقهى اشاره کنیم:
1 . قواعدى که در تمامى ابواب فقه جریان دارند. مانند قاعده هاى «لا ضرر» و«لا حرج». این قواعد در اصطلاح فقها به «قواعد عامه» نام گذارى شده اند.
2 . قواعدى که تنها در بابهاى عبادات جریان دارند. مانند قاعده هاى «فراغ»، «لا تعاد» و «من ادرک».
3 . قواعدى که تنها در بابهاى معاملات به معناى خاص به کار گرفته مى شوند. مانند قاعده «تلف مبیع در زمان خیار» و قاعده «ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده».
4 . قواعدى که در معاملات عام کاربرد دارند. مانند قاعده «العقود تابعة للقصود» و قاعده «لزوم» وقاعده «سلطنت».
5 . قواعد مربوط به باب قضا. مانند قاعده «البینة على المدعى والیمین على من انکر».
6 . قواعد مربوط به احکام جزایى. مانند «الحدود تدرء بالشبهات».
ب – تقسیم دیگر: برخى از قواعد در شبهات حکمى و موضوعى جریان دارند. مانند قاعده هاى «میسور» و«عسر و حرج». برخى دیگر مخصوص شبهات موضوعى اند. مانند قاعده هاى «فراغ»، «تجاوز» و«حلیت».
ج – قواعد فقهى به لحاظ مدرک و دلیل به دو قسم تقسیم مى شوند:
1 . قواعدى که افزون بر محتوا، الفاظ و عبارات آنها نیز از آیات و روایات گرفته شده است. مانند دو قاعده «لا ضرر» و«ید».
2 . قواعدى که محتواى آنها فقط از مباحث گوناگون فقه گرفته شده. مانند قاعده «تقدیم اهم بر مهم» که در اصطلاح فقها به قواعد «مصطیده» نام گذارى شده اند..
جایگاه قاعده اتلاف: در تقسیم اول، مصداق قسم چهارم یعنى معاملات به معناى عام به شمار مى رود. ونسبت به تقسیم دوم، همساز با قواعد مخصوص شبهات موضوعى است.
زیرا این قاعده در شبهات حکمى جریان ندارد.
این قاعده در تقسیم سوم، جزء بخش دوم به شمار مى رود. با این توضیح که عبارت قاعده «من اتلف مال الغیر فهو ضامن» در هیچ آیه و روایتى نیامده است. اگرچه برخى این عبارت را حدیث نبوى پنداشته اند لیکن نادرستى آن در بخش ادله، روشن خواهد شد. البته پاره اى الفاظ قاعده در برخى احادیث آمده است؛ اما مضمون و محتواى قاعده ضمن آیات و روایات فراوانى در بابهاى گوناگون بیان شده که در بخش ادله قاعده، برخى از آنها مورد رسیدگى قرار مى گیرد.
ثمره فقهى این بحث، این است که اگر این قاعده، متن آیه و یا روایت باشد مانند قاعده «لا ضرر» در موارد مشکوک مى توان به اطلاق لفظى آن تمسک کرد. ولى چون این قاعده «مصطیده» از آیات و روایات و ادله دیگر است، به اطلاق لفظى «من اتلف مال الغیر فهو ضامن» نمى توان تمسک کرد بلکه فقط به اطلاق ادله قاعده، مى توان تمسک کرد.
2 – اقسام ضمان
از آنجا که قاعده اتلاف مربوط به ضمان است، شایسته است اقسام ضمان بررسى شود.
فقها مباحث ضمان را در سه بخش بررسى کرده اند: در کتاب عقد ضمان، در ضمان معاوضى و عقدى، در ضمان قهرى. حقوق دانان نیز مطالب مربوط به ضمان را در همین سه بخش تحقیق کرده اند؛ با این تفاوت که عنوان هاى جدیدى نیز به آنها افزوده اند.
تعریف عقد ضمان از دیدگاه فقها عبارت است از:
«عقدى شرعى که نسبت به مال و جان انسان، تعهد ایجاد مى کند.» حقوق دانان در تعریف آن آورده اند:
«عقد ضمان عبارت است از این که شخصى مالى را که بر ذمه دیگرى است بر عهده بگیرد. متعهد را «ضامن» طرف دیگر را «مضمون له» و شخص ثالث را «مضمون عنه» یا «مدیون اصلى» مى گویند.
تعریف ضمان عقدى و معاوضى که به ضمان «مسؤولیت قراردادى» نیز نامیده مى شود، عبارت است از ضمانى که منشا آن عقد و قرارداد است. دکتر کاتوزیان در این باره مى نویسد:
«مسئولیت قراردادى، در نتیجه اجرا نکردن تعهدى که از عقد ناشى شده است به وجود مى آید. کسى که به عهد خود وفا نمى کند و بدین وسیله باعث اضرار هم پیمانش مى شود باید از عهده خسارتى که به بار آورده است برآید.» در قانون مدنى درمواد مختلفى از این ضمان بحث شده که مواد 221 و 222 و 226 از جمله آنهاست. فقها از ضمان عقدى در موارد گوناگون بحث کرده اند، لیکن تعریف مشخصى از آن ارائه نکرده اند.
میان تعریف حقوق مدنى با آنچه که فقها از ضمان عقدى در نظر دارند، اختلافى وجود ندارد.
ضمان قهرى که «مسؤولیت مدنى» نیز نامیده مى شود عبارت است از:
«مسؤولیت انجام امرى و یا جبران زیانى که کسى در اثر عمل خود به دیگرى وارد آورده.» این ضمان را از آن جهت قهرى مى نامند که به دنبال عقد قراردادى نیست.
اهمیت این موضوع سبب شد تا چندین نوشته را به تحقیق آن اختصاص دهیم.
3 – اهمیت قاعده اتلاف
از جمله قواعد فقهى که رابطه تنگاتنگى با ضمان قهرى دارد قاعده «من اتلف مال غیره فهو ضامن» است که پس از این، با نام قاعده اتلاف از آن یاد مى شود.
اگر نگوییم قاعده اتلاف مهمترین قاعده در این باب است دست کم از مهمترین قواعد خواهد بود. براى تبیین اهمیت و قلمرو قاعده اتلاف برخى از پرسشها و گره هاى فقهى را که مى توان به کمک این قاعده گشود مورد مطالعه قرار مى دهیم:
1 . آیا قاعده اتلاف تنها در صورتى جریان دارد که اتلاف از روى عمد و اختیار صورت گیرد یا مواردى را که اتلاف از .
روى اکراه و اشتباه تحقق پیدا کند نیز در بر مى گیرد؟ 2 . آیا با قاعده اتلاف، تنها ضمان مالى که از بین رفته ثابت مى شود و یا اگر عین مال باقى است ولى مالیت و ارزش آن کاهش یافته نیز مشمول قاعده اتلاف است؟ 3 . آیا در اثبات ضمان با این قاعده، شرط است که شخص متلف شرایط تکلیف مانند بلوغ و عقل را داشته باشد؟ 4 . آیا با قاعده، افزون بر اثبات اصل ضمان مال تلف شده، چگونگى ضمان و کیفیت جبران (مثلى و قیمى) را نیز مى توان اثبات کرد؟ 5 . آیا محدوده جریان قاعده، صورت مباشرت در اتلاف است و یا اعم از مباشرت و تسبیب است؟ 6 . آیا این قاعده افزون بر ضمان اتلاف مال، ضمان اتلاف منافع را نیز اثبات مى کند؟ چنانچه پاسخ مثبت باشد آیا تفاوتى میان منافع مستوفات (بهره بردارى شده) و غیر مستوفات هست؟ 7 . آیا قاعده اتلاف در مورد حقوق اتلاف شده جارى مى شود؟ 8 . آیا با این قاعده ممکن است ضمان اتلاف اعمال انسانها را اثبات کرد؟ اگر پاسخ، مثبت باشد آیا تفاوتى میان اعمال انسانهاى آزاد و غیر آزاد، انسان اجیر و غیر اجیر، و انسان شاغل و غیر شاغل هست یا نه؟ 9 . فرق قاعده اتلاف با قواعد مشابه همانند غرور و تسبیب در چیست؟ 10 . آیا این قاعده اتلاف در امانت را در برمى گیرد؟ 11 . آیا با قاعده اتلاف، افزون بر دیه عضو و همانند آن، ممکن است هزینه هاى معالجه و دادرسى را نیز مطالبه کرد؟ 12 . آیا اثبات لزوم جبران خسارت معنوى با این قاعده ممکن است؟
این پرسشها و بسیارى از پرسشهاى دیگر درباره قاعده اتلاف مطرح است که سعى شده در حد امکان، به بسیارى از این پرسشها، پاسخ داده شود اگرچه پاسخ برخى از آنها مانند شماره ششم و هشتم مقالات مستقلى را مى طلبد.
این بحث از آن جهت اهمیت دارد که مباحث ضمان قهرى اگرچه در بابهاى گوناگون فقه مانند اجاره، بیع، غصب، عاریه و ودیعه به مناسبت هاى مختلف مورد بحث واقع شده ولى باب مستقلى به آن اختصاص نیافته است.
از سوى دیگر اهمیت جبران زیانهایى که شخص به بار مى آورد تا جایى است که برخى از حقوق دانان خواسته اند تمامى قواعد حقوق مدنى را در قواعدى که از آنها ضمان قهرى استفاده مى شود خلاصه کنند.
این مطالب هنگامى بیشتر خود نمایى مى کند که شکوفا شدن نظام سرمایه دارى و پیشرفت حیرت آور فنون و صنایع که موجب تحول زندگى اشاره شده است ملاحظه گردد.
پراکندگى بحث هاى ضمان قهرى و اهمیت این ضمان در تامین امنیت ابعاد مختلف زندگى، ما را وادار کرد تا درباره قواعد فقهى مربوط به ضمان قهرى با توجه به نظریات حقوق دانان تا آنجا که حوصله مخاطبان مجله اجازه مى دهد به بحث و گفتگو بپردازیم.
4 – ادله اعتبار قاعده
الف – آیات :
یکى از آیاتى که بدان بر قاعده اتلاف استدلال شده آیه:
(فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم.) است.
یعنى «هر کسى به شما تعدى کرد، شما هم همان گونه به او تعدى کنید.» چگونگى استدلال به این صورت است که تلف کردن اموال و منافع و حقوق دیگران بدون اجازه آنان، یکى از مصادیق تعدى است و بر اساس مدلول آیه، به همان مقدار جایز است از متجاوز گرفته شود و بى گمان -اگر نگوییم صریح آیه دست کم مدول التزامى آن، ضمان شخص متجاوز است.
فقهایى چون شیخ طوسى و ابن ادریس با این آیه، افزون بر اثبات قاعده اتلاف، بر مثلى یا قیمى بودن ضمان نیز استدلال کرده اند. شیخ طوسى مى نویسد:
«اموال دو گونه اند: حیوان و غیر حیوان. غیر حیوان نیز دو گونه است: اموالى که مثل دارد و اموالى که مثل ندارد …
چنانچه غاصب، چیزى از این اموال را غصب کند اگر مال، باقى است ضامن اصل آن است و اگر مال، تباه شده ضامن مثل آن است به دلیل آیه: (فمن اعتدى علیکم…).»
نقد و بررسى: ممکن است بر استدلال به این آیه، اشکالاتى وارد باشد، از جمله:
اولا، مدعا در قاعده اتلاف عبارت است از ضمان شخص تلف کننده و فرقى نمى کند این تلف از روى عمد و اختیار باشد و یا از روى غفلت و بى اختیارى. در حالى که عنوان «اعتداء» (تجاوزگرى) که در آیه آمده تنها صورت عمد و اختیار را در برمى گیرد نه صورت غفلت را. بنابراین، دلیل اخص از مدعا است.
ثانیا، در صورتى آیه دلالت بر ضمان متلف نسبت به شئ تلف شده مى کند که «ما» در جمله « ما اعتدى» موصول باشد.
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
Uniform Customs and Practice for Documentary Credits )1993 Revision)
CONTENTS
Please note that the title or classification on the heading of each Article is for reference as to intent and purpose. It is not to be construed as being other than solely for the benefit or guidance and there should be no legal imputation
——————————————————————————–
A. GENERAL PROVISIONS AND DEFINITIONS
Article 1. Application of UCP
The Uniform Customs and Practice for Documentary Credits, 1993 Revision, ICC Publication No. 500, shall apply to all documentary Credits (including to the extent to which they may be applicable, Standby Letter(s) of Credit) where they are incorporated into the text of the Credit. They are binding on all parties thereto, unless otherwise expressly stipulated in the Credit.
Article 2. Meaning of Credit
For the purposes of these Articles, the expressions “Documentary Credit (s)” and “Standby Letter(s) of Credit” (hereinafter referred to as “Credit (s) “), rmean any arrangement, however named or described, whereby a bank(the “Issuing Bank”) acting at the request and on the instructions of a customer (the “Applicant”) or on its own behalf,
i) is to make a payment to or to the order of a third party(the “Beneficiary”), or is to accept and pay bills of exchange(Draft(s)) drawn by the Beneficiary, or
ii) authorises another bank to effect such payment, or to accept and pay such bills of exchange(Draft(s)), or
iii) authorises another bank to negotiate, against stipulated document(s), provided that the terms and conditions of the Credit are complied with. For the purposes of these Articles, branches of a bank in different countreis are considered another bank.
Article 3. Credits v. Contracts
a. Credits, by their nature, are separate transactions from the sales or other contract(s) on which they may be based and banks are in no way concerned with or bound by such contract(s), even if any reference whatsoever to such contract(s) is included in the Credit. Consequently, the undertaking of a bank to pay, accept and pay Draft(s) or negotiate and/or to fulfil any other obligation under the Credit, is not subject to claims or defences by the Applicant resulting from his relationships with the Issuing Bank or the Beneficiary.
b. A Beneficiary can in no case avail himself of the contractual relationships existing between the banks or between the Applicant and the Issuing Bank.
Article 4. Documents v. Goods/Services/Performances
In Credit operations all parties concerned deal with documents, and not with goods, services and/or other performances to which the documents may relate.
Article 5. Instructions to Issue/Amend Credits
a. Instructions for the issuance of a Credit, the Credit itself, instructions for an amendment thereto, and the amendment itself, must be complete and precise. In order to guard against confusion and misunderstanding, banks should discourage any attempt
i) to include excessive detail in the Credit or in any amendment thereto;
ii) to give instructions to issue, advise or confirm a Credit by reference to a Credit previously issued (similar Credit) where such previous Credit has been subject to accepted amendment(s), and/or unaccepted amendment(s),
b. All instructions for the issuance of a Credit and the Credit itself and, where applicable, all instructions for an amendment thereto and the amendment itself, must state precisely the document(s) against which payment, acceptance or negotiation is to be made.
B. FORM AND NOTIFICATIOIN OF CREDITS
Article 6. Revocable v. Irrevocable Credits
a. A Credit may be either
i) revocable, or
ii) irrevocable.
b. The Credit, therefore, should clearly indicate whether it is revocable or irrevocable.
c. In the absence of such indication the Credit shall be deemed to be irrevocable.
Article 7. Advising Bank’s Liability
a. A Credit may be advised to a Beneficiary through another bank(the “Advising Bank”) without engagement on the part of the Advising Bank, but that bank, if it elects to advise the Credit, shall take reasonable care to check the apparent authenticity of the Credit which it advises. If the bank elects not to advise the Credit, it must so inform the Issuing Bank without delay.
b. If the Advising Bank cannot establish such apparent authenticity it must inform, without delay, the bank from which the instructions appear to have been received that it has been unable to establish the authenticity of the Credit and if it elects nonetheless to advise the Credit it must inform the Beneficiary that it has not been able to establish the authen, ticity of the Credit.
Article 8. Revocation of a Credit
a. A revocable Credit may be amended or cancelled by the Issuing Bank at any moment and without prior notice to the Beneficiary.
b. However, the Issuing Bank must:
i) reimburse another bank with which a revocable Credit has been made available for sight payment, acceptance or negotiation-for any payment, acceptance or negotiation made by such bank-prior to receipt by it of notice of amendment or cancellation, against documents which appear on their face to be in compliance with the terms and conditions of the Credit,
ii) reimburse another bank with which a revocable Credit has been made available for deferred payment, if such a bank has, prior to receipt by it of notice of amendment or cancellation, taken up documents which appear on their face to be in compliance with the terms and conditions of the Credit.
Article 9. Liability of Issuing and Confirming Banks
a. An irrevocable Credit constitutes a definite undertaking of the Issuing Bank, provided that the stipulated documents are presented to the Nominated Bank or to the Issuing Bank and that the terms and conditions of the Credit are complied with:
i) if the Credit provides for sight payment-to pay at sight;
ii) if the Credit provides for deferred payment-to pay on the maturity date(s) determinable in accordance with the stipulations of the Credit;
iii) if the Credit provides for acceptance;
(a) by the Issuing Bank-to accept Draft(s) drawn by the Beneficiarq on the Issuing Bank and pay them at maturity, or
(b) by another drawee bank-to accept and pay at maturity Draft(s) drawn by the Beneficiary on the Issuing Bank in the event the drawee bank stipulated in the Credit does not accept Draft(s) drawn on it, or to pay Draft(s) accepted but not paid by such drawee bank at maturity;
iv) if the Credit provides for negotiation-to pay without recourse to drawers and/or bona fide holders, Draft(s) drawn by the Benefici ary and/or document(s) presented under the Credit. A Credit should not be issued available by Draft(s) on the Applicant. If the Credit nevertheless calls for Draft(s) on the Applicant, banks will consider such Draft(s) as an additional document(s).
b. A confirmation of an irrevocable Credit by another bank (the”Confirminn Bank”) upon the authorisation or request of the Issuing Bank, constitutes a definite undertaking of the Confirming Bank, in addition to that of the Issuing Bank, provided that the stipulated documents are presented to the Confirming Bank or to any other Nominated Bank and that the terms and conditions of the Credit are complied with:
i) if the Credit provides for sight payment-to pay at sight;
ii) if the Credit provides for deferred payment-to pay on the maturity date(s) determinable in accordance with the stipulations of the Credit;
iii) if the Credit provides for acceptance:
(a) by the Confirming Bank-to accept Draft(s) drawn by the Beneficiary on the Confirming Bank and pay them at maturity, or
(b) by another drawee bank-to accept and pay at maturity Draft(s) drawn by the Beneficiary on the Confirming Bank, in the event the drawee bank stipulated in the Credit does not accept Draft(s) drawn on it, or to pay Draft(s) accepted but not paid by such drawee bank at maturity;
iv) if the Credit provides for negotiation-to negotiate without recourse to drawers and/or bonafide holders, Draft(s) drawn by the Beneficiary and/or document(s) presented under the Credit. A Credit should not be issued available by Draft(s) on the Applicant. If the Credit nevertheless calls for Draft(s) on the Applicant, banks will consider such Draft(s) as an additional document(s).
c. i) If another bank is authorised or requested by the Issuing Bank to add its confirmation to a Credit but is not prepared to do so, it must so inform the Issuing Bank without delay